روایت علی مطهری از مادر
تاریخ انتشار: ۸ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۲۱۴۱۴۲
پایگاه خبری جماران: خانم عالیه روحانی همسر شهید آیت الله مطهری چند روز قبل دار فانی را وداع گفت.
اگرچه آن مرحومه در طول دهه های متمادی، نقش مهمی را در کنار شهید مطهری و بیت این شهید ایفا کرد، اما تاکنون اطلاعات چندانی ازاو منتشر نشده است.
به همین خاطر با علی مطهری یکی از سه پسر ایشان گفت و گویی را انجام دادیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با دکتر علی مطهری در پی می آید:
در ابتدا رحلت مادر مکرمه شما را تسلیت عرض میکنم. علاقهمندیم درباره خدمات و ابعاد مختلف شخصیت ایشان بگویید.
از جنابعالی بابت تسلیتی که فرمودید، خیلی تشکر میکنم. والده ما متولد شهر مشهد است. پدر ایشان مرحوم «شیخ مختار روحانی»، در مشهد روحانی و خطیب بود، در قضایای مسجد گوهرشاد نقش داشت و در این قضیه مورد آسیب قرار گرفت. والده ما زمانی که دختر 15 ساله بود از طرف مادر و خواهر شهید مطهری خواستگاری میشود. مادر والده ـ مادربزرگ ما ـ تهرانی بود و ایشان با ازدواج مخالفت میکند.
شهید مطهری اهل فریمان در 75 کیلومتری مشهد است و شاید آن زمان روستا حساب میشد. به هر حال این ازدواج سر میگیرد. والده ما در آن سنین دختر با استعدادی بود و اهل ادبیات و شعر گفتن بود. شهید مطهری و مادرم بعد از ازدواج به قم منتقل میشوند، بیشتر از دو سال در قم مستقر بودند و در سال 1331 به تهران مهاجرت میکنند. در تهران وضع مادی و معیشتی خوبی نداشتند، به طوری که مادر ما میگفت که ظرف شش ماه در تهران، هفت منزل عوض کردیم. منزلی که اجاره میکردیم میفهمیدیم که صاحبخانه بهایی است جای دیگری میرفتیم و میدیدیم صاحبخانه اهل شرب خمر و مشروبخوار است، لذا محل زندگیمان را تغییر میدادیم و زندگی سختی داشتیم.
میدانیم که شهید مطهری در مهاجرت به تهران اقدام استثنائی کرد چون ایشان در قم موقعیت خوبی داشت و جزو مدرسان خوب قم به حساب میآمد، در آن دوره خیلیها میگفتند که وی در آینده مرجع تقلید خواهد شد اما قم را رها میکند، به تهران میرود و به عنوان یک طلبه جوان همه چیز را از صفر شروع میکند. شهید مطهری به دلیل استعداد و تواناییهایی که داشت کم کم در تهران در بین توده مردم و قشر تحصیلکرده شناخته میشود، جلسات سخنرانی و درس تشکیل میدهد و در مدرسه مروی درس میکند.
سال 34 بعد از ورود پدرم به دانشکده اللهیات، به مرور زمان وضع مالیشان بهتر میشود و با کمک مادر همسرشان خانهای در خیابان ری کوچه دردار میخرند. مهم همراهی و فداکاریهایی است که مادر ما با شهید مطهری داشتند. زندگی شهید مطهری زندگی خاصی بود و فرصت زیادی برای مطالعه لازم داشت، چون زیاد سخنرانی میکرد، اوقات مناسبی برای نوشتن میخواست و مادر ما این فرصتها را برای ایشان فراهم میکرد؛ به ویژه آنکه در آن دوره دو یا سه فرزند داشتند و در مجموع هفت فرزند به دنیا میآورند.
شهید مطهری در مسائل اجتماعی هم دخالت داشتند، برای نمونه در شب 15 خرداد در مسجد جامع نارمک، پیکان حمله خود را متوجه شخص شاه میکند و حدیث مشهور امام حسین(ع) را بالای منبر میخواند که «مَن رأی سلطاناً جائراً...»(هرکس سلطان جائری را ببیند و در مقابل او سکوت کند، خداوند او را به همان جایی میبرد که سلطان جائر را برد). شهید مطهری ساعت یک نیمه شب بازداشت و به زندان موقت شهربانی منتقل میشود.
والده ما تعریف میکرد که وقتی مأموران برای بردن پدر آمدند، وی اجازه خواست لباسهایش را بپوشند اما اجازه نمیدادند، والده گفت که من سریع رفتم و قبایی که شهید مطهری بر تن داشت را عوض کردم، چون در جیب قبا نامهها و اعلامیهها بود و قبای دیگری دادم و ایشان بردند. آن دوره آقایان فلسفی، مکارم و علمای دیگر در زندان موقت شهربانی بازداشت بودند که بعد از 45 روز تحت فشار مردم و مراجع آزاد شدند.
آن زمان مسأله اعدام امام خمینی و روحانیون مطرح بود، اما با دخالت و فشار مراجع، آنان دست به چنین کاری نزدند. بعد از اینکه شهید مطهری از زندان آزاد شد مادر ما را بسیار تمجید کرد که چه کار خوب کردی که قبای مرا عوض کردی و اگر با همان قبا میرفتم مشکلات زیادی برای من ایجاد میشد.
زمانی که شهید مطهری شب سخنرانی داشت، مادرم بچهها را به امامزاده یحیی در خیابان ری میبرد تا پدر فرصت مطالعه داشته باشد. حتی مادر در اداره امور منزل بسیار فعال بود، بعضی اوقات خریدهای عمده را ایشان انجام میداد و برای خرید به میدان مولوی میرفت. بنابراین مادر محیط مناسبی برای کار علمی و تحقیقاتی شهید مطهری ایجاد میکرد.
ایشان همان دوره دیپلم ادبی خود را گرفتند، چون قبل از انقلاب تا کلاس ششم و هفتم خوانده بود، مدرک دیپلم آن زمان خیلی ارزش داشت، مدرک بالایی حساب میشد البته دنبال مدرک نبود و شهید مطهری با ادامه تحصیل ایشان مخالفتی نکرد.
مادر ما انسان آگاه به زمان بود و بر تحولات اجتماعی احاطه داشت. حتی در سالهای اخیر گاهی رهنمودهایی به ما میداد که برای ما خیلی جالب بود، مثل یک سیاستمدار با تجربه اظهار نظر میکرد، خیلی خوب آینده را پیشبینی میکرد و حکیم بودن ایشان برای ما خیلی جالب بود. در حوادث اخیر و حوادث گذشته ایشان متوجه اوضاع بود و گاهی راهنماییهای خوبی میکرد.
تحلیل ایشان از اتفاقات اخیر چه بود؟
قبول داشت که مردم در سختی هستند و اعتراضهایی دارند، ولی هدفی که به دنبال براندازی بود را قبول نداشت. معتقد بود که انقلاب باید حفظ و اصلاحاتی انجام شود و باید مشکلات به همت همه مردم و در سایه اتحاد آنان حل شود.
ما باید نقش والده را در توفیقات شهید مطهری خیلی برجسته بدانیم و ایشان در توفیقات شهید مطهری سهم زیادی داشت. اگر ایشان بهانهگیر بود و همراهی نمیکرد، قطعا شهید مطهری نمیتوانست این همه آثار پرمحتوا تألیف کند.
گفتید که ثمره ازدواج شهید مطهری با مادر شما هفت فرزند است. از این تعداد چند نفر دختر و چند نفر پسر هستند؟
سه پسر و چهار دختر. من، آقا مجتبی و محمد آقا فرزندان ذکور هستیم، دختران شهید مطهری به ترتیب حمیده، سعیده، فریده و وحیده هستند و این نامگذاری هم جالب است. دامادهای ما به ترتیب مهندس هادیزاده، دوم دکتر یزدی که دکتر دارو ساز است، سوم دکتر لاریجانی و چهارم دکتر عباسپور برادر شهید عباسپور است. فکر میکنم ثمره ازدواج شهید مطهری و مادر، مجموعِ فرزندان، نوهها، نتیجهها و نبیرهها، بیش از هفتاد نفر باشند.
درباره ویژگیهای تربیتی مادر در خانه و رفتار با پدر و فرزندان و چیزهایی که جامعه میتواند از آنها درس بگیرد، بگویید.
ایشان در جریان ریز مسائل بچهها بودند، مسائل فرزندان و حتی نوهها را دنبال میکردند و بیتفاوت نبودند. اگر احساس میکردند یکی از بچهها یا نوهها مشکلی دارند ناراحت میشدند و تا حل مشکل رها نمیکردند. مادر بعد از شهادت پدر به محبتهای مردم اهمیت میداد، چون مردم مراجعات زیادی به منزل و بیت ما داشتند، مخصوصا خانمها برای ملاقات با والده به منزل ما میآمدند به ویژه در ایام سالگرد شهادت استاد مطهری در دوازده اردیبهشت و هفته معلم، مراجعات زیادی به منزل ما میشد. مادر منزل، کتابخانه و لباسهای استاد مطهری را به همان شکل سابق حفظ کرده بود.
خیلی از افراد به منزل ما میآمدند برای رفع حاجت دو رکعت نماز میخواندند، والده ما معمولاً برای خانمها صحبت میکردند و در ایام سالگرد شهادت استاد مطهری و بالاخص قبل از کرونا جمعیت زیادی میآمدند، جمعیت با اتوبوس میآمدند و محله ما راهبندان میشد. خیلی قوه جاذبه ایشان برای خانمها زیاد بود و جاذبه زیادی داشتند و دیدیم که در تشییع جنازه ایشان، تعداد بسیاری از بانوان حضور داشتند.
در دوران مبارزات روابط خانوادگی والده شما بیشتر با چه کسانی بود؟ دیدم خانم مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از رفاقت پنجاه ساله با ایشان گفته بود. مادر شما در دوران خفقان رژیم شاه بیشتر با چه کسانی رفت و آمد داشت؟
مادرم با همسر آقایان بهشتی و هاشمی رفسنجانی ارتباط نزدیکی داشت و با هم خیلی دوست بودند. همچنین از زمان حضور در قم با همسر آیت الله منتظری ارتباط گرم و نزدیکی داشت. میدانم با همسر مرحوم آقا رضی شیرازی ارتباطاتی داشت، اما این روابط بعد از انقلاب با همسران روحانیون انقلابیِ همراه امام بیشتر شد و با همسر مرحوم آیت الله مهدوی کنی یا همسر آقای باهنر ارتباطات قوی داشت، چون در مراسمهای زیادی با هم شرکت می کردند. لذا ارتباطات زیادی داشتند و با همسر امام هم ارتباط نزدیکی داشت.
برخورد والده شما نسبت به دامادها چگونه بود؟
احترام دامادها را بسیار حفظ میکردند و هر چهار داماد به ایشان علاقهمند بودند. نوع و روش معاشرات ایشان محبتآمیز و مهربانانه بود و افراد جذب می شدند، حتی عروسها هم به ایشان علاقهمند بودند و اختلافات عروس و مادر شوهری در میان نبود.
فرمودید مرحوم مادرتان به شعر علاقهمند بود.
بله، ایشان به ادبیات و شعر خیلی علاقهمند بود، شعرهای پروین اعتصامی را خیلی میخواند و بسیاری از اشعار وی را حفظ بود و به اشعار حافظ، سعدی و مولانا علاقه داشت. روحیه شاعری داشت و اشعاری از ایشان باقی مانده که قصد چاپ آنها را داشتیم اما اجازه نمیداد، این اواخر راضی شده بود که ما کنترل و بازخوانی کردیم و اینکه چه شعری را به چه مناسبت و در چه تاریخی گفتهاند، سؤال کردیم و نوشتیم. کتاب اشعار والده آماده چاپ است، ما دوست داشتیم این اثر زمان حیات ایشان چاپ شود اما متأسفانه نشد.
رابطه مادر با شهید مطهری چگونه بود، اگر بعد از شهادت ایشان نکته خاصی گفتهاند بفرمایید.
آنگونه که ما ملاحظه میکردیم، رابطه آن دو خیلی احترامآمیز بود. برای نمونه یک بار مادر برای امر خیر یکی از اقوام به مشهد رفته بود و قرار بود صبح زود برگردد. پدر سماور را روشن کرد، چای گذاشت و منتظر بود که مادر برسد و به مادر گفت که من نگرانم شما از سفر بیایید، من در خانه نباشم و کسی از شما استقبال نکند. یا بار دیگر، مادرم قرار بود شب از راه برسد، پدر به ما یادآوری میکرد که برای استقبال از مادرتان آماده شوید و چای آماده کنید. رابطه بسیار دوستانهای داشتند. مادر هم بعد از شهادت پدر، نمیتوانست یاد ایشان را فراموش کند.
بعد از شهادت استاد مطهری، مادر شما برای مدیریت خانواده چه اقداماتی داشت؟
در زمان حیات استاد مطهری، مادر در اداره امور منزل و فراهم کردن محیط مساعد برای تحقیق، مطالعه و نوشتن پدر نقش اول را داشت و بار زندگی تا حد زیادی بر دوش ایشان بود. بعد از پدر ایشان خیلی فداکاری کرد و با تدبیر، امور منزل را اداره میکرد. تا زمانی که پدر در قید حیات بود فقط سه دختر ازدواج کرده بودند و یکی از دخترها و سه پسر، مجرد بودند. ازدواج یک دختر و سه پسر با تدبیر مادر انجام شد. مادر در انتخاب داماد و عروسها بسیار با تدبیر عمل میکرد و انتخابهای وی بسیار دقیق بود، اینگونه نبود که بعداً پشیمان شده باشد و تشخیص بسیار درستی داشت.
بعدها امور نوهها تحت نظارت و با مشورت ایشان بود و تمام اینها را هدایت و رهبری میکرد. الان در بین فرزندان، نوهها و نتیجههای شهید مطهری عنصر منحرف پیدا نمیکنید. یا بین دخترها و نوههای دختر استاد، یک بد حجاب پیدا نمیشود، همه چادری و حجاب کامل دارند، یا بین پسرها یک فرد، سهلانگار در دین، منحرف و لاابالی اصلا پیدا نمیکنید و این از نعمت هدایتهای شهید مطهری و مادر بوده است. در حالی که در بین فرزندان و نوههای علمای بزرگ گاهی به افراد منحرف برمیخوریم.
آیا مرحوم مادرتان اهل مطالعه بود؟ و بیشتر چه کتابهایی را مطالعه میکرد؟
معمولاً کتابهای شهید مطهری را میخواندند و بعد از شهادت استاد مطهری که کتابهای جدید را خود ما تنظیم کردیم را میدید و تشویق میکرد.
نظر هم میداد که چگونه چاپ شود و چه باشد و چه نباشد؟
نه، این کار روال مشخصی داشت که باید با حفظ امانت و دقیق منتشر شود. مادر کتابهای شهید مطهری درباره زنان و مسئله زن را حتما میخواند و از مطالب آنها در صحبتهای خود استفاده میکرد.
ایشان درباره اختلاف دکتر شریعتی و استاد مطهری نظری داشت یا نه؟ و آیا کتابهای شریعتی را خوانده بود؟
نظر ایشان نظر شهید مطهری بود و نظر خاص دیگری نداشت.
آیا پیش آمده بود که درباره کتابهای دکتر شریعتی و ارتباط وی با شهید مطهری مطلبی بگوید؟
در منزل ما مسأله روشن بود و چیزی نبود که مورد بحث قرار گیرد. همه میدانستند که دکتر شریعتی به واسطه شهید مطهری به حسینیه ارشاد دعوت شد و اینکه شهید مطهری در سال 49 از حسینیه جدا شد هیچ ربطی به دکتر شریعتی نداشت، بلکه به نوع رفتار آقای میناچی مرتبط بود. آقای میناچی کارهای خودسرانهای انجام میداد و علیرغم تذکرات شهید مطهری به کارهای خود ادامه میداد، شهید مطهری استعفا داد و بیرون آمد، اما بعداً که آثار دکتر شریعتی منتشر شد، شهید مطهری دریافت که در آثار دکتر شریعتی تأثیرپذیری از مارکسیسم دیده میشود، لذا شهید مطهری احساس خطر کرد. ب
عد از فوت دکتر شریعتی، استاد مطهری و مهندس بازرگان اعلامیهای صادر کردند که علیرغم اینکه شریعتی گرایش سنیگری ندارد ولی اشتباهاتی در آثارش وجود دارد که ما بر اساس سفارش دکتر شریعتی، اشتباهات را به مرور اصلاح میکنیم. موضوع این گونه بود، نه اینکه عدهای فکر کردند که بین دو نفر اختلاف شخصی وجود داشته است. دکتر شریعتی احترام خاصی برای شهید مطهری قائل بود و تعبیر «قهرمان معارف اسلامی» را درباره ایشان به کار برد. با توجه به اقبالی که در جامعه به آثار دکتر شریعتی شده بود، در آثار وی گرایش به مارکسیسم مشهود بود و برخی تحلیلهای نادرست ارائه میکرد، شهید مطهری نگران بود که جوانان آثار دکتر شریعتی را بخوانند و برای آنها مشکل ایجاد شود. همان طور که از دل آثار دکتر شریعتی گروه فرقان ایجاد شد و واقعیت این است که آن آثار استعداد ایجاد چنین گروههایی را داشت و نشان میداد که احساس خطر شهید مطهری درست بوده است.
مادر شما با خانواده دکتر شریعتی قبل و بعد از انقلاب ارتباط داشت؟
بعد از انقلاب نه، ولی قبل از انقلاب نسبت سببی بین ما و خانواده دکتر شریعتی وجود داشت چون دایی ما با خواهر دکتر شریعتی ازدواج کرده بود.
یعنی زن دایی شما، خواهر دکتر شریعتی بود؟
بله، اتفاقاً در این ازدواج شهید مطهری نقش داشت. چون استاد مطهری با پدر دکتر شریعتی از سالها قبل رفاقت داشتند و در این ازدواج واسطه بود. لذا قبل از انقلاب به دلیل این نسبت فامیلی، رفت و آمد خانوادگی داشتیم ولی بعد از انقلاب، چون داستان ترور پیش آمد خود به خود روابط گرم نبود.
حتی با زن دایی؟
ایشان همسر دایی ما بود و مسئلهاش جداست، اما اینکه با خانواده دکتر شریعتی روابط خیلی گرمی باشد این گونه نبود.
درباره توجه به معنویت مرحوم مادرتان لطفا در این زمینه هم نکاتی که مناسب می دانید برا برایمان بازگو کند.
ایشان خیلی مقید به نماز اول وقت و دعا بود. همچنین بسیار اعتقاد به ثمربخش بودن دعا داشت و در گرفتاریهایی که برای شهید مطهری پیش میآمد خیلی دعا میخواند، مخصوصاً علاقه زیادی به خواندن قرآن داشت. مادر در یک سال پایانی عمر که بیمار بود، در ماه رمضان دو بار قرآن را ختم میکرد، یعنی روزی دو جزء قرآن میخواند و همت ایشان برای ما جالب بود. معنویت قابل توجهی داشت و به نظر من با توجه به این معنویت، خداوند یک روشنبینی به ایشان عطا کرده بود که مسائل را خوب میدید و آینده را خوب پیشبینی میکرد. همچنین راهنماییهای خوبی برای ما فرزندان و نوهها داشت.
انصافمداری، حقمداری و حقگرایی حضرتعالی چه مقدار متأثر از ایشان است؟ چون شما شخصیت مستقلِ مردمی دارید و سعی کردهاید هیچ وقت خلاف عدالت حرف نزنید و رفتار نکنید.
این را دیگران باید بگویند.
چون روحیه، برخوردها و تربیت مادر خیلی مؤثر است.
بله، مرحوم والده آدم صریحی بود و آدمی نبود که نظر خود را با گوشه و کنایه و در لفافه بیان کند؛ شاید صراحت کلامی که در بیان بنده هست متأثر از ایشان بوده و قاعدتا متأثر از شهید مطهری هم باید باشد.
منبع: جماران
کلیدواژه: زلزله ترکیه و سوریه آیت الله هاشمی رفسنجانی امام خمینی علی لاریجانی علی مطهری دکتر علی شریعتی شهید مطهری شهید باهنر آیت الله منتظری شهید عباسپور عالیه روحانی زلزله ترکیه و سوریه شهادت استاد مطهری آثار دکتر شریعتی شهید مطهری شهید مطهری شهید مطهری علاقه مند شهید مطهری بعد از انقلاب شهید مطهری بعد از شهادت مادر شما آیت الله والده ما منزل ما مادر ما برای ما سه پسر نوه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۱۴۱۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مطهری امام
دوازدهم اردیبهشت 1358 ش درحالی که تنها دو_ سه ماهی از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی می گذشت ، یکی از تلخ ترین و خسارت بار ترین حوادث نا گوار برای رهبر انقلاب وآینده نظام جمهوری اسلامی به دست اشقیای از جنس خوارج رقم خورد و «متفکر و فیلسوف و فقیه عالیمقام » حضرت آیت الله مرتضی مطهری (أعلی الله مقامه ) با تیر جهالت و عداوت به شهادت رسید .
مقامی که برای آن عالم ربانی غایت آمال بوده ولی برای رهبر واستاد بزرگ او مصیبتی بسیار سنگین و برای ایران و نظام نوپای آن خسارتی غیر قابل جبران بوده است.
درباره شخصیت ذو ابعاد و جان پاک و افکار و اندیشه متقن و روشنگر استاد شهید بسیار گفته شده و نوشته شده و البته همچنان جامعه و جوانان و همگان نیازمند اندیشه زلال اسلامی او می باشند . اما در این مجال و مقال به نسبت و ارتباط و ارادت و علاقه و اعتماد آن اسلام شناس بزرگ و امام خمینی پرداخته می شود.
استاد شهید سیزدهم بهمن 1298ش متولد شده و در دامن مادر و پدری مؤمن و پاک سرشت و اهل عبادت و خدمت بالید. او در سنین کودکی به مکتب خانه رفت و مراحل اولیه آموزش را آغاز کرد و در حدود سیزده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت کرد و حدود دو سال در آن محیط تحصیلات مقدماتی علوم اسلامی را فرا گرفت .
وضعیت حوزه های علمیه در آن دوران گرفتار دیکتاتوری مذهب ستیز رضا خانی بود و سرو سامان مناسبه نداشت و به همین خاطر مرتضای جوان و تشنه ی معارف و حقایق به فریمان برگشتو حدود دو سال با بهره گیری از کتابخانه پدر به تأمل و تفکر واندوختن اطلاعات مذهبی و به ویژه مطالعه تاریخ اسلام اشتغال داشت.
«اغلب کتاب دستش بود و فقط مطالعه می کرد. بعد ها در قم می گفت من هرچه مایه مطالعات تاریخی دارم، مربوط به همان دو سالی است که از مشهد به فریمان برگشتم» (پاره ای از خورشید،صفحه76)
در همان دوران سخت و سیاه که ترکیب دیکتاتوری رضا خان و تحولات سلطه جویانه و زیاده خواهانه جهانی ، جنگ جهانی دوم را رقم زد و ایران به اشتغال متجاوزین در آمد و ملت ایران نمی دانست از فرار شاه ظالم خوشحال باشد و یا از اشغال کشور و قحطی عمومی ناراحت باشد؛ مرتضای جوان در جستجوی دست یابی یا بی گوهری بود که فطرت او بدان سو هدایتش می کرد. یکای از برادران استاد می گوید:« ایشان شش- هفت ماه بعد از فوت مرحوم آیت الله حائری به قم رفت .» (همان، صفحه 76 )
رحلت آیت الله حائری دهم بهمن 1315 بوده و با این حساب آیت الله مطهری در پاییز 1316 به همرا دایی خود مرحوم شیخ علی روانه قم شد و از اینجا بود که عنصر کلیدی اساتید و مربیان بزرگ در شکل دهی به شخصیت این جوان جویای حقیقت و طالب کمال و سعادت به ایفای نقش پرداخت .
سه عنصر والدین - ژنتیک، معلمان و مربیان و محیط که سازنده شخصیت آدمی هستند، برای استاد مطهری به بهترین نحو مهیا گردید و او از پدر و مادری مؤمن و وارسته برخوردار بود که همانها محیطی ایمانی و معنوی برای زندگی این کودک و نوجوان فراهم کردند و به رغم نامناسب بودن محیط عمومی کشور، محیط خانه وخانواده برای مرتضای جویای حقیقت مطلوب و سازنده بود تا اینکه «هجرت» سازنده او به قم رقم خورد و او از پاییز 1316 تا پاییز 1331 به مدت پانزده سال مراحل تحصیل و تهذیب را سپری کرد و از برترین و بهترین الهی مردان در طبقه اساتید کسب فیض کرد. وی گرچه از بزرگانی چون آیت الله حجت و آیت الله محقق داماد هم استفاده علمی کرده است ؛ ولی اثر گذاران اصلی بر شخصیت علمی و معنوی استاد شهید مطهری حضرات آیات: بروجردی، امام خمینی، علامه طباطبایی و میرزا علی آقا شیرازی بوده اند.
آوازه فقاهت آیت الله بروجردی چنان انتشار یافته بود که بعضی از جویندگان فقاهت از حوزه علمیه قم به بروجرد و محضر آن فقیه محقق می رفتند که یکی از آنها استاد مطهری بود که تابستان 1322 از قم به بروجرد رفت و تحصیلات حوزه علمیه قم را به تحصیل در بروجرد بدل کرد، چنانچه پس از هجرت آیت الله بروجردی به قم از سال 1323تا سال 1331 که در قم اقامت داشته در درس های فقه و اصول آن استاد شاگرد پرور شرکت می کرد و از برجستگان محضر آن فقیه بزرگ بوده است .
استاد مطهری گرچه به صورت رسمی از سال 1329تا1331 و تنها فلسفه مشاء - بخشی از الهیات شفاء بوعلی – را در کلاس درس علامه طباطبائی شاگردی کرد و در جلسات مخصوص «اصول فلسفه و روش رئالیسم» حضور می یافت ، ولی از همان زمان تا پایان عمر خود ارتباط علمی با ایشان و بهره گیری از محضرشان داشت شرح و تبیین کتاب اثر گذار اصول فلسفه و روش رئالیسم و نیز بهره گیری از تفسیر عظیم المیزان در بیانات و تألیفات ایشان مشهود است.
آشنائی و ارتباط و ارادت طرفینی او با آیت الله میرزا علی آقا شیرازی هم اتفاق غریبی است . او خود می نویسد :
« تابستان سال 1320 پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم، برای فرار از گرمای قم به اصفهان رفتم . تصادف کوچکی مرا با فردی آشنا با «نهج البلاغه» آشنا کرد . او دست مرا گرفت و اندکی وارد «نهج البلاغه» کرد... از آن پس چهرۀ « نهج البلاغه» در نظرم عوض شد ، مورد علاقه ام قرار گرفت و محبوبم شد. گویی کتاب دیگری است غیر آن کتابی که از دوران کودکی آن را می شناختم ... به خود جرئت می دهم و می گویم او به حقیقت « عالم ربانی» بود... او هم فقیه بود و هم حکیم و هم ادیب و هم طبیب .
فقه و فلسفه و ادبیات عربی و فارسی و طب قدیم را کاملاً می شناخت و در برخی متخصص درجه اول به شمار می رفت... او با « نهج البلاغه» می زیست،با «نهج البلاغه» تنفس می کرد، روحش با این کتاب همدم بود، نبضش با این کتاب می زد و قلبش با این می تپید ... راستی مرد حق و حقیقت بود.» (سیری در نهج البلاغه، صفحه12-7).
اما استاد شهید آیت الله مطهری که باید کل دوران تحصیلات بسیار مؤفق و با برکت او را در حوزه علمیه مشهد و قم بیست سال دانست، طولانی ترین مدت شاگردی و نیز تنوّع دروسی که استفاده کرده بود، شاگردی در محضر امام خمینی بوده است. او که از همان مشهد شیفته حکمت الهی و حکمای ربانی شده بود، آغاز آشنایی و ارتباط خود با حضرت امام را چنین روایت کرده است :
«پس از مهاجرت به قم، گمشدۀ خود را در شخصیتی دیگر یافتم . فکر کردم که روح تشنه ام از سرچشمۀ زلال این شخصیت سیراب خواهد .
اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود به معقولات را نداشتم اما درس اخلاقی که به وسیلۀ شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست می کرد.
بدون هیچ اغراق و مبالغه ای، این درس مرا آنچنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبۀ هفتۀ بعد، خودم را شدیداً تحت تأثیر آن می یافتم.
بخش مهمی از شخصیت من در آن درس و سپس در درس های دیگری که در طی دوازده سال از اسناد الهی فرا گرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم . راستی که او «روح قدس الهی » بود.» (علل گرایش به ما دیگری،صفحه9-8).
متفکر شهید در طول این دوازده سالی که گفته، درس های اخلاق که توصیفش نمود و حکمت متعالیه و اصول فقه و فقه را از محضر این اسناد الهی تحصیل کرد و علاوه بر تسلط و تخصّص فوق العاده در این رشته های اصلی علوم اسلامی، جان و روح خود را صیقل داده و همانند این اساتید بزرگ و سازنده خود، بی مبالغه از علمای ربانی گردید و با همین سرمایه علم و دانش والا و روح و جان تهذیب شد،مؤفق به آن همه خدمت فکری و تربیتی طی دهها سال وآثار ماندگار او همچنان منشأ روشنگری و هدایت می باشند.
درس اخلاق معروف حضرت امام از سال 1315تا سال1323 به مدت هشت سال در حوزه علمیه قم مجمع مشتاقان کمال بوده و البته معلوم نیست شهید مطهری از چه سالی در آن درس حضور می یافته ولی شاید قید دوازده سال دلالت کند که از حدود سال 1318 یا 1319 این توفیق را داشته که یکی از شاگردان آن درس باشد واما درس دیگری که او از محضر امام خمینی فرا گرفته بود، حکمت متعالیه بوده است . اهل این رشته می دانند که طالبان فلسفه اسلامی در حکمت متعالیه دو کتاب محوری را تحصیل می کنند؛ شرح منظومه ملا هادی سبزواری و اسفار صدر المتألهین.
استاد مطهری آخرین دوره تدریس شرح منظومه امام خمینی را درک کرد و در واقع خلاصه و عصاره حکمت متعالیه را بر محور این کتاب از ایشان که بیش از دو دهه استاد برجسته و شناخته شده حکمت صدرائی و عرفان نظری و عملی بوده، استفاده کرده است .
حضرت امام به موازات درس شرح منظومه و دروس دیگری که داشت، اسفار را نیز برای شاگردان سطح بالاتر تدریس می کرد و آیت الله مطهری و تعدادی از شاگردان درس شرح منظومه پس از اتمام آن کتاب از استاد اجازه گرفته و در درس اسفار شرکت کردند و کتاب نفس اسفار را از محضر او بهره بردند و به گفته هم مباحثه یازده ساله او مرحوم آیت الله منتظری دیگر بخش های اسفار را با توجه به آشنائی و تسلط بر حکمت متعالیه، مباحثه کردند و بدین صورت استاد حکمت صدرائی آنها تنها امام خمینی بوده است.
آنان همچنین در دهه بیست علاوه بر شرکت در درس فقه و اصول آیت الله بروجردی، از استاد فلسفه و اخلاق خود – امام خمینی – در خواست کردند درس اصولی برای آنها داشته باشد و به مدت هفت سال مباحث أمارات و و اصول علمیه دانش اصول را به صورت بسیار تحقیقی فرا گرفتند، درسی که هم استاد و هم شاگردان اصلی، آن را بسیار جدّی گرفته بودند و محصول آن درس هفت ساله به قلم امام دو جلد انوار الهدایه، یک جلد استصحاب و یک جلد تعادل و ترجیح و اجتهاد و تقلید و نیزرساله لا ضرر شده است.
در درس فقه نیز مدت چند ماه مقداری از «کتاب الزکاه» را فرا گرفتند .
دوران دیگر از ارتباط و همراهی این استاد و شاگرد در آغاز نهضت امام خمینی بوده که منجر به دستگیری و زندانی شدن این دست پرورده حضرت امام شده بود،اما مهم تر اینکه این ثمره فاخر اساتید برجسته حوزه علمیه قم در دهه های سی،چهل و پنجاه در تهران و محیط دانشگاه و حلقه های فکری اهل فکر اسلامی، با قلم توانا و بیان رسای خود سخنگوی اسلام قرآن و نهج البلاغه کرده بود و در این عرصه علاوه بر محدودیت ها و مزاحمت های حکومت ضد اسلامی و دیکتاتوری، با «تحجر» و «التفاط» مواجه بود که به مثابه دو لبه یک قیچی آن اسلام شناس بزرگ را مورد آزار و اذیت و مزاحمت قرار می دادند .
عده ای با افکار متحجرانه و قیافه مقدس مآ بانه تحمل دیدن کتاب «مسئله حجاب» و «نظام حقوق زن در اسلام » را نداشتند و حتی به شکوه پیش امام در نجف گفتند آقای مطهری با نوشتن کتاب «مسئله حجاب»موجب بی حجابی زنان شده است و از طرف دیگر اهل التقاط پندارها و یافته های خود را به نام اسلام عرضه می کردند که مقدمه کتاب « علل گرایش به ما دیگری» استاد شهید شکوه از این طیف است.
آیت الله مطهری در اوج غربت پدید آمده از این طیف ها و هجمه های آنان ، در سال 1356 نامه ای تاریخی به استاد و مربی خود می نویسد و در این نامه حتی لب به شکوه می گشاید :
« استاد و مقتدای بزرگوارم ! حوادث ناگوار پی در پی برای اسلام از یک طرف و روشن بینی ها و اقدامات مثبت و منفی به موقع و صحیح آن استاد بزرگواراز طرف دیگر، موجب شده که روز به روز جدّی تر و با خلوص و صمیمیت بیشتر آرزو کنم از خداوند متعال مسألت نمایم که وجود مبارک آن رهبر عظیم الشأن را برای همه مسلمانان مستدام بدارد... خدا را گواه می گیرم که کمتر اتفاق می افتد که در حال یا مقام و موقف دعایی این وظیفه را فراموش کنم و امیدوارم که مشمول دعوات خیریه شما بوده باشیم .»(سیری در زندگانی استاد مطهری، ص219).
استاد شهید در این نامه از جریان های : مارکسیستی ، مجاهدین، مخالفین روحانیت جریان شریعتی نام برده و به معرفی آنها پرداخته و به رهبر خود می گوید:
« گروه های چهار گانه فوق با من به حساب اینکه تا اندازه ای اهل فکر ونظر وبیان و قلم هستم به شدت مبارزه می کنند؛ شایعه برایم می سازند، جعل و افترا می بندند به طوری که خود را مصداق آن شعر فارسی می بینم که محقق اعظم خواجه نصیرالدین طوسی در آخر شرح اشارات به عنوان زبان حال خود آورده است :
به گردا گرد خود چندان که بینم بلا انگشتری ومن نگینم
ولی به لطف و عنایت پروردگار و توجهات اولیاء دین هراسی به خود راه نخواهم داد.این مقدار بثّ شکوی را جز به مثل حضر تعالی که استاد عالیقدرم و به جای پدرم هستید نمی کنم. من الان مرکز ثقل حملات این گروه ها هستم ... بار دیگر تکرار می کنم من جداً از خداوند متعال طول عمر برای شما می خواهم و فوق العاده نگرانم که اگر خدای ناخواسته پای حضرت عالی که تنها شخصیتی هستید که همه این گروه ها از او حساب می برند از میان برود اوضاع فوق العاده ناراحت کننده خواهد بود .»
به موازات افزایش دیکتاتوری رژیم پهلوی و وابسته تر شدنش به آمریکای سلطه گر، آگاهی های ملت ایران با رهبری امام خمینی ارتقاء یافت و موج انقلاب اسلامی آغاز گردید و توطئه شاه و صدام، حضرت امام را وادار به هجرتی سرنوشت ساز نمود و همان چهار ماه سرنوشت ساز اقامت ایشان در پاریس به مثابه شب قدر مبارزات ملت ایران، به پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم دیکتاتوری و تأسیس نظام مردمی – اسلامی جمهوری اسلامی منجر شد. در مدت اقامت رهبر مبارزات در پاریس استاد مطهری جزء اولین شخصیت هایی بود که به دیدار و زیارت امام شتافت و او خود می گوید :
«من که قریب به دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده ام باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه شد.» (پیرامون انقلاب اسلامی، صفحه 21)
در همین دوران استاد شهید با بیان رسا و تبیین های گویای خود به مثابه سخنگو و ترجمان فکر و اندیشه امام خمینی عمل می کرد و در تلاش شبانه روزی در کنار دوستان و همرزمان دیگر خود مانند شهیدان بهشتی و با هنر و مرحومان هاشمی رفسنجانی و مولوی اردبیلی در کنار چند تن از رجال مذهبی – سیاسی غیر روحانی هسته اولیه شورای انقلاب را طبق نظر و مأموریت امام خمینی شکل دادند و تظاهرات های عظیم میلیون ها تن از ملت را هدایت و مدیریت کردند و به خصوص او اندیشه پیشنهادی امام خمینی درباره نظام جایگزین نظام سلطنتی؛ یعنی «جمهوری اسلامی» را تشریح می کرد، به اینکه این نظام سیاسی جایگزین به معنای مدیریت و گزینش مدیران نظام جدید با رأی و نظر و انتخاب واقعی و نه نمایشی ملت ایران خواهد بود و در چنان نظامی احکام و موازین اسلام به مثابه « مواد» این «صورت» خواهد بود تا از ترکیب این دو به تباهی ها و عقب ماندگی ها و وابستگی ها خاتمه داده شود چرا که تحلیل عمیق خودشان از تحولات دوران معاصر ایران چنین بوده است :
« ملت ایران در طول تاریخ خود، به استثنای فترتهای کوچک و محدود، در زیر چکمه استبداد به سر برده و از این رو با اینکه به اعتراف اهل بصیرت یکی از باهوش ترین و با استعداد ترین ملل جهان است نتوانسته است در عرصه بین المللی استعداد های خود را بروز دهد .
در هفتاد و اندی سال پیش که از استبداد به ستوه آمده بود به رهبری روحانیونی آگاه و مجاهد و پایمردی مجاهدینی مسلمان کوشش کرد رژیم آزادی و دموکراسی را در ایران برقرار سازد، ولی این دولت مستعجل نپایید و کودتای 1299که با کودتای 1332 تأکید شد بساط آزادی و دموکراسی را برچید و حکومت فردی و استبدادی را بار دیگر برقرار کرد.» ( نامه ها و ناگفته ها، صفحه 199 )
به اعتقاد استاد متفکر، « اگر آزادی و دموکراسی محفوظ می ماند ملت ایران امروز در ردیف مترقی ترین کشور های جهان بود، در صورتی که پس از سه ربع قرن هنوز از نظر فقر و بی سوادی و فرهنگ و تمدن در ردیف عقب مانده ترین کشور های جهان است .
اختناق سیاسی و اجتماعی و محرومیت از آزادی و مشارکت در تعیین سرنوشت خود یکی از موجبات خشم و نفرت این مرد است.» (همان)
البته هدفی که آن استوانه و رکن فکری انقلاب اسلامی برای مبارزات در نظر داشت و جامعه ای را که انتظاری می کشید چنین بوده است :
« برچیده شدن حکومت استبدادی و برقراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی رشد و تکامل انسانی و اجتماعی است، اعم از آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی اجتماعات همراه با امنیت وواقعی قضایی و اجتماعی و بدون دخالت و مزاحمت های رنگارنگ دستگاه های انتظامی .» (همان،صفحه 202).
در نگاه استاد شهید بُعد اسلامی جمهوری « با الهام از روحانیون طراز اول آشنا به مقتضیات زمان» قابل اجرا می باشد. دو وصف « طراز اول » و «آشنابه مقتضیات زمان» بسیار جای تأمل و تفکر دارد و باید دید آیا در این زمینه طبق این معیار ها عمل شده و یا عمل می شود و برترین عالمان دینی و آگاه ترین آنها به زمان و اقتضائات و نیاز های زمان و زمانه نقش دارند و یا تنزل سطح، تنها به مؤید ها میدان داده می شود ؟!
استاد شهید از حیث اقتصادی جامعه ساخته شده در جمهوری اسلامی را چنین جامعه ای می داند : « اجرای برنامه اقتصادی نوین بر اساس مبارزه صادقانه با فواصل طبقاتی و بالا ترین سطح تولیدات کشاورزی و صنعتی کردن کشور با برنامه صحیح و جلوگیری از اسراف وتبذیر بودجه عمومی به عناوین مختلف.»(همان،صفحه203 )
باید پس از گذشت چهار دهه از عمر نظام جمهوری اسلامی صادقانه ومنصفانه به کارنامه اقتصادی آن با چنین هدفی که ترسیم شده بود نمره داد که چه وضعیتی داریم و معاش ملت چه جایگاهی دارد؟!
استاد شهید در پایان این مکتوب خود که در سال 1357 نوشته بود تصریح می کند که :« بار دیگر تأکید می کنم که اجرای همه این خواسته ها فرع بر این است که اولین خواسته اجرا شود [ یعنی برچیده شدن حکومت استبدادی و بر قراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی تکامل انسانی و اجتماعی است] بدون آن هیچ چیز دیگر عملی نیست و اگر عملی شود مانند همیشه جز صورت سازی و اغفال نخواهد بود.» (همان)
این مطهری بود که داغ شهادت او امام خمینی را داغدار و گریان کرد و آن مربی بزرگ و مقتدای او آن گونه از او سخن گفته که برای هیچ یک از بزرگان بزرگوار دیگر نگفته است :
« ضایعه أسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالیمقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم ؛ تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کج روی ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد؛ تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .» (صحیفه امام، ج،ص؟ )
حضرت امام مطهری عزیز خود را چنین وصف می کند :
« مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود.»
و او از شخصیت هایی می داند که با فداکاری « در زندگی و پس از آن با جلوه خود نور افشا نمی کرده و می کنند.» و « با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمت ها نور می افشانند.» چنین بود که امام او را «فرزند عزیز» و « پاره تن» خود می نامد و در اولین سالگرد شهادت او پیام می دهد، کاری که برای دیگر شهیدان و الاقدر تکرار نشد و نوشت :
« مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود .... من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتاب های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود.»(صحیفه امام ،ج،ص )؟
امام خمینی این متفکر بزرگ را « اسلام شناس عظیم الشأن » می نامد و همینجا است که باید از حوزه های علمیه و حکومت جمهوری اسلامی می پرسید که با تفکر و اندیشه والا و روشنگر این « اسلام شناس عظیم الشأن » در حوزه ها و ارکان حکومت چگونه برخوردی شده و می شود ؟!
آیا در این چهار دهه حوزه های علمیه سعی کردند محصولات آنها اسلام شناسانی از سنخ و جنس مطهری باشند یا وضعیت به گونه ای دیگر رقم خورده وپیش می رود ؟!
آیا در ارکان حکومت و بخش های مختلف تقنینی و اجرائی و قضائی و در دانشگاه ها و مراکز علمی و پژوهش نظام جمهوری اسلامی دغدغه ها و اهدافی که آن مغز متفکر ترسیم کرده بود پیگیری می شود و یا اینکه افکار دیگری از سر غفلت و یا با اهدافی خاص جایگزین شده است؟!
آنچه در این مختصر آمده ترسیمی شتاب زده از شخصیتی بزرگ و اسلام شناسی عظیم الشأن بوده که اسلام را در مکتب اهل بیت با دو ویژگی و فصل مقوّم « عقلانیت » و « عدالت » شناخته بود و به همان صورت معرفی می کرد و تفکر شیعی در اندیشه استاد شهید مطهری حول دو عنصر « عقل » و «عدل» می چرخید و اینجاست که باید وضعیت و کارنامه نظام جمهوری اسلامی را با این دو معیار سنجید و آسیب شناسی کرد و انحرافات و اشتباهات را اصلاح کرد و تمام سعی و تلاش معطوف به این باشد که این ثمره مجاهدات و وعده های امام خمینی و بزرگانی چون استاد شهید مطهری واقعاً مایه افتخار و الگو قرار گرفتن باشد و مبادا که عبرت آیندگان گردیم.